گفت‌وگو با ناهید رضایی، معلم نمونه شهر ماهنشان

روش خلاقانه خانم معلم زنجانی: زنگ بعدی، زنگ سیب! [عکس]

جام جم سرا- «ناهید رضایی» را شاید خیلی از شما خوانندگان نشناسید اما اگر بر حسب ‌اتفاق سری به شهر کوچک «ماهنشان» در استان زنجان بزنید، می‌بینید کوچک و بزرگ او را می‌شناسند: آموزگاری باسابقه که روشی متفاوت را برای آموزش درس‌ها و انتقال مفاهیم به دانش آموزانش انتخاب کرده است
کد خبر: ۷۹۴۷۴۷
روش خلاقانه خانم معلم زنجانی: زنگ بعدی، زنگ سیب! [عکس]

برای این‌که با روش خلاقانه این معلم نمونه شهر ماهنشان و علاقه خود خانم رضایی به فرهنگ و رسوم کشورمان پی ببرید، کافی است یک روز کنار بقیه بچه‌ها پشت نیمکت‌های چوبی کلاس چهارم مدرسه شهید کاکایی ماهنشان بنشینید؛ سر زنگ تاریخ و زمانی که بچه‌ها می‌خواهند اطلاعات بیشتری را درباره گذشته و آنچه در جریان تاریخ اتفاق افتاده به دست بیاورند اطلاعاتی که قرار است تا سال‌های سال در خاطرشان بماند.
در کارنامه شغلی ناهید رضایی سابقه ۱۷ سال تدریس نوشته شده. سال‌هایی که او درمقام یک معلم و آموزگار دانسته‌هایش را به دیگران هم آموخته است. از این ۱۷ سال خانم رضایی ۵ سال را در نهضت سوادآموزی گذرانده؛ بین زن‌ها و دختران جوانی که به هر دلیلی از تحصیل محروم مانده بودند و بعد از سال‌ها به عشق آموختن الفبا و خواندن کتاب، سر کلاس‌های نهضت حاضر می‌شدند. روزهایی که خودش می‌گوید از یاد نمی‌برد:
«کار کردن در نهضت سوادآموزی کار جالب اما سختی است، به عنوان یک معلم هر روز باید با آدم‌هایی برخورد داشته باشی که تازه اول راه آموزش الفبا هستند هیچ ذهنیتی از سواد ندارند و البته به خاطر شرایط سنیشان خیلی هم برای آموزش همکاری نمی‌کنند. با این حال بسیار آدم‌های قدر‌شناسی هستند و به خاطر کوچک‌ترین چیزی که یاد می‌گیرند، شاکرند.»
بعد از ۵ سال تدریس در نهضت سوادآموزی، پای تخته سیاه بچه‌های کلاس اولی ایستاده در دبستان، مقابل بچه‌های بازیگوش و پرانرژی‌ای که مشتاقانه می‌خواستند الف تا ی الفبای فارسی را از زبان او بشنوند و یاد بگیرند:


«تدریس در پایه اول ابتدایی را درست وقتی شروع کردم که پسر بزرگم افشین به کلاس اول می‌رفت. درس‌ها را همزمان با هم می‌خواندیم. او به عنوان یک دانش‌آموز و من به عنوان یک معلم. خیلی وقت‌ها ایده‌هایی را که برای آموزش درس‌ها در ذهنم داشتم شب قبل برای او در خانه اجرا می‌کردم تا ببینم چقدر ارتباط برقرار می‌کند و یادگیری دارد، بعد فردای آن روز در مدرسه برای شاگرد‌هایم اجرا می‌کردم. خاطره جالبی هم از آن دوران در ذهنم است که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. یکبار افشین به من گفت مامان نمی‌شود من هم سرکلاسی که شما معلمش هستی بیایم؟ شما بهتر درس می‌دهی! این حرفش به من ثابت کرد که در کارم موفق بوده‌ام و مطمئناً بچه‌های کلاس خودم هم همین عقیده را دارند.»
ناهید رضایی تدریس در پایه اول را همراه با پسرش تمام کرد. اما سال بعد که افشین به کلاس دوم رفت او ماند سر یک دوراهی: «می‌توانستم بروم به مقطع دوم دبستان و همزمان باز هم سال تحصیلی را از نظر درسی و آموزشی با پسرم بگذرانم و می‌توانستم در‌‌ همان مقطع اول دبستان بمانم.
به خاطر علاقه‌ای که بچه‌های کلاس اولی داشتم این مقطع را انتخاب کردم و سال‌ها ماندگار شدم. از این انتخاب هم هیچ وقت پشیمان نشده‌ام. باید معلم کلاس اول باشید تا لذت کار کردن با بچه‌های هفت ساله را درک کنید؛ بچه‌هایی که تازه استقلال را تجربه می‌کنند»


کلاس مشارکتی

«معلم باید بتواند ذهن بچه‌ها را درگیر موضوعی بکند که می‌خواهد آموزش بدهد؛ این طوری یادگیری هم آسان‌تر می‌شود.»
این عقیده خانم رضایی است، عقیده‌ای که سال‌ها تجربه پایش خوابیده:
«از‌‌ همان سال اول تدریسم در این مقطع، برای اینکه بچه‌های کلاس اول که بازیگوشی هم یکی از خصوصیات مشترکشان است علاقه و انگیزه بیشتری برای یادگیری پیدا کنند، سعی کردم به صورت نمایشی الفبا را آموزش بدهم. مثلاً وقتی به حرف «ع» می‌رسیدیم، من خودم را به شکل یک پیرزن در می‌آوردم، با پنبه برای خودم موهای سفید درست می‌کردم، با چارقد گلدار و عصا و عینک وارد کلاس می‌شدم. عصا و عینک من‌‌ همان وسیله‌هایی بودند که قرار بود حرف «ع» را در ذهن بچه‌ها برای همیشه ماندگار کنند. یا وقتی که حرف «س» را آموزش می‌دادم سعی می‌کردم با یک سینی و چند استکان چای وارد کلاس شوم. بعد پای تخته کلمه سینی را بنویسم و سینی را مقابل چشمشان بگذارم. به این ترتیب بچه‌ها بهتر با موضوع درس جدید ارتباط می‌گرفتند.»


تدریس با لباس محلی

اتفاقی که کار ناهید رضایی را خاص‌تر کرده و روش تدریس او را جزو الگوهای بر‌تر تدریس قرار داده، ایده‌ای است که در حال حاضر در کلاس چهارم ابتدایی و سر زنگ تاریخ اجرا می‌کند. این معلم با سابقه با لباس کاملاً محلی سر کلاس حاضر می‌شود و البته از وسایل و ابزارآلات قدیمی ‌و تاریخی هم برای آموزش‌هایش استفاده می‌کند:
«آذر ماه ۹۳ بود که این ایده به ذهنم رسید. قبلاً کتاب اجتماعی سه بخش تاریخ، جغرافی و مدنی داشت اما الان همه مباحث با هم ادغام شده و دیگر جدا از هم نیستند. این ایده هم وقتی به درس تاریخ رسیدیم به فکرم رسید. البته قبل از شروع سال تحصیلی در جلسه توجیهی آموزش و پرورش، استاد راهنمایی که وظیفه آموزش ما را به عهده داشت به ما گفت وقتی به این بخش رسیدید سعی کنید با آموزش و... مفهوم تاریخ را به بچه آموزش بدهید.»
همین ایده کوچک به جرقه‌ای بزرگ در ذهن ناهید رضایی تبدیل شد:
«به بچه‌های کلاسم گفتم که هرکسی هروسیله قدیمی‌ و بدون استفاده‌ای را که گوشه خانه‌شان مانده به کلاس بیاورند. البته قبل از هرچیزی موضوع را با مدیر مدرسه‌مان مطرح کردم و موافقتش را گرفتم؛ به این ترتیب گوشه کلاس چهارم شهید کاکایی ماهنشان پر شد از وسیله‌های قدیمی‌ و سنتی، هرکدام از شاگرد‌ها با خودشان یک وسیله آورده بودند، مثلاً چند سماور قدیمی ‌و زغالی که الان واقعاً کارکردی ندارند. چند ‌هاون، کاسه، بشقاب و...»
اما این همه ماجرا نبود؛ خانم رضایی آن روز با لباس محلی شهرش وارد کلاس شد؛ با «تومان‌کِینک»؛ تومان کِینک در حقیقت لباس محلی مردم ماهنشان است که از یک روسری بزرگ گلدار به اسم لچک، یک «کِینک» یا پیراهن بلند، یک شلوار، یک دامن که ۶ متر پارچه برده و حسابی هم چیندار است و یک جلیقه تزئین شده با سکه‌های قدیمی‌تشکیل شده است:
«وقتی ایده استفاده از لوازم قدیمی ‌و سنتی سر زنگ تاریخ به ذهنم رسید، با خودم فکر کردم چرا با پوشش محلی سرکلاس مقابل بچه‌ها نایستم و از تاریخ نگویم؟! این لباس هم بخشی از تاریخ مردم این منطقه است. البته حالا مدت‌هاست که کمترکسی با این پوشش بیرون می‌رود. اما در گذشته مادربزرگ‌های ما همیشه تومان کِینک می‌پوشیدند.»


تومان کینک یک لباس ساده نیست؛ جلیقه آن در گذشته حکم بانک را برای زن‌های ماهنشانی داشته:
«الان را نگاه نکنید که جلیقه با سکه‌های تزئینی آراسته شده، قبلاً زن‌ها سکه‌های طلا و نقره واقعی را به جلیقه‌هایشان می‌دوختند به عنوان پس انداز و بعد در جشن‌ها و عروسی‌هایی که دعوت بودند یکی از این سکه‌ها را از جلیقه جدا می‌کردند و به عروس و داماد هدیه می‌کردند:
«من تاریخچه این لباس و بحث پس انداز سکه‌ها را به بچه‌های کلاسم گفتم؛ فکر می‌کنم راه خوبی بود برای اینکه آن‌ها با مفهوم پس‌انداز آشنا شوند. البته این موضوع و این نوع آموزش وقتی اهمیت پیدا می‌کند که به دنیای دوروبرمان نگاه کنیم؛ دنیایی که مدام در حال تغییر است و متأسفانه در جریان این تحول آداب و رسوم نیاکانمان به فراموشی سپرده می‌شود. اما کارهایی مثل این کار می‌توانند به زنده ماندن هویت تاریخیمان کمک کنند و حداقل ذهن بچه‌ها را نسبت به این موضوع حساس کند.»


اشکال هندسی رنگی

نور آفتاب، پنجره بی‌پرده و خانم معلمی‌که باید فکری به حال بچه‌های کلاسش بکند؛ همه این‌ها را کنار هم بگذارید تا به ایده جالب خانم رضایی برسید:
«به بچه‌ها گفتم طلق‌های رنگی بلااستفاده‌ای را که گوشه خانه‌هایشان دارند به مدرسه بیاورند. بعد خود بچه‌ها اشکال هندسی مختلف را روی این طلق‌های رنگی کشیدند و طرح را قیچی کردند و به صورت پراکنده روی شیشه پنجره چسباندند. بعد هم مساحت و محیطشان را کنارشان نوشتند تا همیشه جلوی چشمشان باشد. نکته‌ای که فکرش را هم نمی‌کردم انعکاس رنگی نور از این اشکال داخل کلاس بود. اتفاقی که بچه‌ها را خیلی سر ذوق آورد.»


زنگ اختصاصی برای سیب

تا حالا از زنگ سیب چیزی شنیده‌اید؟ این زنگ یکی از زنگ‌های اختصاصی بچه‌های مدرسه شهید کاکایی است. اتفاقی که باعث و بانی‌اش خانم رضایی بوده: «در مدرسه ما بجز زنگ‌های معمول بقیه مدارس، یک زنگ صبحانه داریم که همه بچه‌ها با هم و در کنار هم صبحانه می‌خورند. وقتی دیدم که این دورهم بودن چقدر در اشتهای بچه‌ها تأثیر دارد به فکر افتادم که فرصتی هم برای خوردن میوه به بچه‌ها بدهم از آنجا که بیشتر مردم در منطقه ماهنشان باغ سیب دارند، این ایده به ذهنم رسید که هرکدام از بچه‌ها با یک سیب به مدرسه بیایند و در زنگ سیب این میوه پرخاصیت را بخورند. حالا خوشبختانه مدت‌ها از این ایده می‌گذرد.»


تدریس مشارکتی بدون اجبار!

معلم بر‌تر آموزش و پرورش زنجان، یکی از مخالفان سرسخت تدریس اجباری است:
«تجربه به من نشان داده وقتی که یک کودک مطلبی را به اجبار یاد می‌گیرد، هرچند که در روز اول آن را طوطی وار بیان می‌کند، اما طی روزهای بعد به مرور این اطلاعات در ذهنش کمرنگ می‌شود تا اینکه به کلی فراموش می‌کند. درحالی که اگر یک موضوع را با علاقه و انگیزه به صورت عینی، نمایشی و ملموس به بچه‌ها آموزش بدهیم هیچ وقت از یاد نمی‌برند. الان قدیمی‌ترین شاگردهای من دوره پیش دانشگاهی را می‌گذرانند و خیلی وقت‌ها وقتی من را در کوچه و خیابان‌های ماهنشان می‌بینند، جلو می‌آیند و از اینکه با سوادشان کردم تشکر می‌کنند.»


کلاسی پر از وسایل بازیافتی

خانم رضایی و بچه‌های کلاس بجز زنگ‌های تاریخ با مشارکت همدیگر یک ایده خوب و جالب دیگر را هم در کلاسشان اجرا می‌کنند؛ بازیافت:
«از تکه پارچه‌های مختلف رومیزی، پرده و... ساختیم. که هنوز هم در کلاس دیده می‌شود. با قوطی‌های خالی کمپوت، سطل زباله‌های خیلی کوچکی برای بچه‌ها ساختیم. حتی یک بار هم با تکه‌های پارچه و چوب عروسک محلی ساختیم که هنوز هم گوشه کلاسمان است.» (مینا مولایی/ بانو)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۸
ش
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۵
۰
۰
در زمان استخدام خانم رضایی انتخاب شغل از روی علاقه ومیل نبود نه مثل حالا از روی ناچاری ویا پارتی بازی
زهرا از همدان
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۵
۰
۰
پشت همه این كارها چیزی نیست جز عشق به تدریس و آموزش.
كیان
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۵
۰
۰
من عادت ندارم كامنت بزارم ولی وقتی چنین تفكر و هوشی از خانم رضایی میبینم با تمام فاصله ها و تفاوت طایفه ای كه باهم داریم باعث افتخار من است كه به ایشان تبریك و برای ایشان ارزوی موفقیت وسربلندی دارم امید است به پاس زحمات شما بهترین ها را بدست آورید.
زینب.م
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
۰
۰
دست چنین معلمانی را باید بوسید و همیشه قدر دانشان بود.آفرین به چنین شیر زنانی...........
احمد
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
۰
۰
آدم های متفاوت همیشه امیدبخش هستند.
البته تومان كؤینك لباس محلی همه زنان مناطق ترك نشین هستش.
خاكی
-
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
۰
۰
سلام خانم زنجانی عزیزم بسیارعالی تدریس،میكنن انشاالا موفق ومویدباشن .
محیا
-
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۳
۰
۰
واقعا باید گفت مرحبا وخسته نباشید معلم زحمت كش
فریده
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۱۱ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۲
۰
۰
سلام خانم زنجانی من یه ایجاد انگیزه خلاقانه برای آموزش دقیقه میخوام میشه كمكم كنید .ممنون
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها